سالارسالار، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره

آقا سالار گل پسره مامان.عشق بابا

آرمان جان تولدت مبارک

بازم تولد و بازم کیک و بازم سالار از خود بی خود شده انگار همین دیروز بود که آرمان کوچولو رو از بیمارستان آوردیم خونه، هفت سال چه زود گذشت ... بهترین ها رو برات آرزو میکنم عزیزم تولدت مبارک   ...
28 مهر 1393

روزت مبارک کودک شیرینم

پسر همیشه خندون مامان نمیخوام واسه قشنگ شدن وبلاگت مثل خیلی ها از این ور و اون ور مطالب کپی کنم میخوام از تو بنویسم از دنیای رنگی رنگی که داری از شیرین زبونیهات از خنده هات ، لوس شدنهات.ناز کردنهات از تو که همه ی مهربونی ها رو تو دل کوچیکت جا دادی تویی که فقط با یه خندت همه ی خستگی هامو میپرونی وقتی میخوابی و دستت تو دستمه یا وقتهایی که همه بغل باز کردن که بپری بغلشون و تو میگی اول مامان و میدویی بغلم همون وقتهایی که تا بیدار میشی میگی بیا بوست کنم،شکلاتتو که بهم تعارف میکنی با اون انگشتهای ظریفت نازم میکنی .. پسرم تو همه ی همه ی دنیایه منی تو مال منی و من بابت این هدیه هر ثانیه هزار ...
28 مهر 1393

آبشار ویسادارا و آقا سالار کیفور

آخر هفته که میشه سالار و بابایی برنامه شونو جور میکنن واسه تارزان شدن. اینجا یه آبشاره خیلی باصفا نزدیکیه شبستره. کلی به سالار جونم خوش گذشت و کلی با بابا بهروزش شلوغی کردن طبیعت نعمت بی منتهای خداست که تو هر ذره ذره اش عشق هست عشق خدا به بنده هاش این عشق از جنس همون عشق مادر و فرزندیه بی نقص بی آلایش صاف و صادق ...
23 مهر 1393

بوی ماه مهر....

امسال ما هم یه کلاس اولی داشتیم... بله امسال اولین سال تحصیلی داداش آرمان پسردایی سالاری بود. آرزوی همه ی ما موفقیت تو تمام سالهای تحصیلی برای آرمان جان اینم از عکسهای جشن ورود به مدرسه آرمان جون شیطنتی که تو چشمهای سالاره برا تخریب کیک و شروع عملیات... قربون هر دوتون برم که با چه ذوقی تو سر و کله هم میزدین واسه خوردن شکلاتهای روی کیک ...
1 مهر 1393
1